فرادرمانگری

با کسب اجازه و سلام بر استاد گرانقدرمان ،این وبلاگ بنا به وظیفه و جهت ایجاد مرهم بر درد فراق یار آغاز شد . همچنین به بررسی موانع و شناخت فرصت ها و تهدید های عرفان کیهانی ( فرا کل نگری ) بنا گذاشته ایم تا نسبت به ادراکات نابی که در این مجموعه داشته ایم و یقینی که حاصلمان شده است ادای دین کرده و هرگز از این راه آشتی با خدا و مسیر کمالی که یافته ایم بر نخواهیم گشت چرا که راه ، راه بی نامی اوست و همه رهروان حقیقت ناب الهی در این مسیر همسفر یکدیگر هستیم و تنها ابلیس از جنس آتش است که قسم خورده راه کسانی است که به سمت کمال و حقانیت هستند.دست همه انسانهای راستین را می فشاریم.

۲۶.۹.۸۹

پیام عاشورا


پیام عاشورا
بسم الله الرحمن الرحیم
سالروز شهادت امام حسین (ع)، الگوی آزادگی، حق طلبی و ظلم ستیزی را به تمامی پیروان آن حضرت تسلیت عرض می کنم و از خدای متعال توفیق در درک درس های عاشورا و عمل به آن را برای همگان خواهانم.
محمد علی طاهری
24 آذرماه

۳ نظر:

قصر آرزو گفت...

+1
چون درشوی در باغ دل مانند گل خوش بو شوی
چون برپری سوی فلک همچون ملک مه رو شوی
گر همچو روغن سوزدت خود روشنی کردی همه
سرخیل عشرت‌ها شوی گر چه ز غم چون مو شوی
هم ملک و هم سلطان شوی هم خلد و هم رضوان شوی
هم کفر و هم ایمان شوی هم شیر و هم آهو شوی
از جای در بی‌جا روی وز خویشتن تنها روی
بی‌مرکب و بی‌پا روی چون آب اندر جو شوی
چون جان و دل یکتا شوی پیدای ناپیدا شوی
هم تلخ و هم حلوا شوی با طبع می همخو شوی
از طبع خشکی و تری همچون مسیحا برپری
گرداب‌ها را بردری راهی کنی یک سو شوی
شیرین کنی هر شور را حاضر کنی هر دور را
پرده نباشی نور را گر چون فلک نه تو شوی
شه باش دولت ساخته مه باش رفعت یافته
تا چند همچون فاخته جوینده و کوکو شوی
خالی کنی سر از هوس گردی تو زنده بی‌نفس
یاهو نگویی زان سپس چون غرقه یاهو شوی
هر خانه را روزن شوی هر باغ را گلشن شوی
با من نباشی من شوی چون تو ز خود بی‌تو شوی
سر در زمین چندین مکش سر را برآور شاد کش
تا تازه و خندان و خوش چون شاخ شفتالو شوی
دیگر نخواهی روشنی از خویشتن گردی غنی
چون شاه مسکین پروری چون ماه ظلمت جو شوی
تو جان نخواهی جان دهی هر درد را درمان دهی
مرهم نجویی زخم را خود زخم را دارو شوی

http://avaychakavak2.persianblog.ir گفت...

با سلام
لطفا به وبلاگ چکاوک سری بزنید.

بهاره ح گفت...

بسم الله الرحمن الرحیم

چند روزیست که میخواهم متنی به مناسبت تاسوعا و عاشورا بنویسم و ایام شهادت پسر فاطمه زهرا (ع) را تسلیت گویم اما نمیدانم چگونه ایام پیروزی خون بر شمشیر را تسلیت بگویم؟! چگونه شهادت کسی را تسلیت بگویم که با شجاعت تمام حق را لبیک گفت و پیروز شد؟! و چگونه بر پیروز بگریم؟!

اما میدانم باید بر کسانی گریست که سعادت کنار وی بودن را نداشتند! باید بر آنانی گریست که حسینان زمان خود را هر روزه بدست یزیدان زمان میسپارند و هیچ چیز دل آنانرا بر عمل ننگشان تنگ نمیگرداند!

اکنون بگویید ما بر که میگرییم؟ و باید بر که گریست؟

کدامین ما اگر در زمان حسین (ع) بودیم حاضر به ترک ثروت ، مقام، شهرت، همسر و فرزند و هر آنچه ما را بدنیا پیوند میدهد میشدیم؟!

کدامین ما حاضر میشدیم خستگی، تشنگی و بی حرمتی را تحمل کنیم و در انتها با تنی پاره پاره کشته شویم؟!

کیست که بتواند با یقین بگوید من حاضر به ترک همه چیز میشدم و در کنار حسین می جنگیدم؟!

بیایید همین امروز را ببینیم و از احوال همین امروزمان حساب کار گذشته و آینده مان را بدست آوریم!

اگرامروز از آنچه در دنیا برایمان لذت بخش ترین و دوست داشتنی ترین است دل ببریم و آنجا که دیدیم ظالمی گردنکشی میکند بگوییم " یا حسین " و برخیزیم تا پرده ی ظلم و کفر را از چشمان خود و دیگران دریده و حق را آشکار سازیم و با وجود آگاهی از سخت ترین مشکلات هر لحظه احوالمان را بهترین بدانیم و پروردگارمان را با تمام وجود شکر کنیم و در انتهای این دوره از زندگیمان مرگی را بچشیم بظاهر سخت و مظلومانه و در حقیقت گوارا و سر افرازانه! آنچنان که حسین شهادت را چشید… میتوانیم بر سینه بکوبیم و فریاد یا حسین سر دهیم…

بیایید بیاندیشیم زیرا که رموز هستی جز برای خردمندان هویدا نمی شود و اگر اندیشیدیم و به یقین دست یافتیم در زیارت عاشورا راه حسین (ع) را لبیک گوییم و راه دشمنانش را لعن کنیم! این لبیک پیمان ما با حسین است و هیچ پیمانی به ثبت نمیرسد مگر اینکه آزمایش شود پس لبیک زبانی راهی از پیش نخواهید برد. در غیر این صورت خود را بیش ازین آزار نکنیم زیرا شاید ما خود را نشناسیم و بتوانیم خود و دیگران را فریب دهیم که در صورت حضور ما در آن زمان از 72 تن می بودیم اما پروردگار را چه کنیم؟! مگر نه این است که او ما را بهتر از خودمان میشناسد و بر آنچه در سر و سینه ی ما میگذرد آگاه است؟! برای که خود را جلوه دهیم غیر او کیست که ماندنی باشد؟!

علم ، زنجیر، سینه زنی و ناها رو شام عزاداری و حتی لب تشنه ی فرزندان حسین، دست های قلم شده ی ابوالفضل و سر بریده ی حسین را رها کنیم و گوش بسپاریم به ندایی که جهان را فراگرفته! آری آشناست! همان ندای حسین است " کیست مرا یاری کند؟ " اما اینبار ندای فرزند اوست بیایید انتظار وی را برای شنیدن لبیک ببینیم! هنوز هم فکر میکنیم ما منتظر اوییم یا او منتظر ماست…؟! ما به پدرش لبیک نگفتیم چون نبودیم اما اکنون هستیم و عذری نداریم! حق سخنرانی و گریستن نیز نخواهیم داشت چون اینجا عمل زبان ماست!

پس اگر طالب حقیم لبیک گوییم زیرا که این روزها روز لبیک است و فرداها روز مقابله مهدی و دجال… .

نگوییم که اطمینان داریم در کنار مهدی و برای حق خواهیم جنگید زیرا این آزمون بسیار سخت تر از آزمون عاشوراست و همراهان مهدی (عج) از یاران حسین (ع) بسیار اندک ترند و اگر تمام کسانی که در عزاداری روز عاشورا میگریستن یاران او می بودند مهدی ما این چنین تنها نبود…