حاسد ز دولت تو گرفتار آن مرض است
به نام خدا حاسد ز دولت تو گرفتار آن مرض کز مس کند به روی وی آهنگر آینه شماره – 1 شرک این روزها در بسیاری از محافل علمی ، فلسفی ، مذهبی و عرفانی سخن از عرفان حلقه است که راه خود را در میان تمام غرض ورزی ها ، دشمنی ها ، سنگ اندازی ها ، سم پراکنی ها ، تهمت ها و بسیاری از نامهربانی هایی که به آن روا داشته اند ، پیدا کرده و روز به روز به تعداد افرادی که به مطالب و آموزه های این مکتب علاقه پیدا می کنند افزوده می شود. کسانی که با انتخاب و اختیار خود گوش به سخنان این مکتب داده اند و آن را در جهتی مثبت و الهی یافته اند. این در حالی است که این مکتب هیچگونه تبلیغاتی ندارد و فقط توسط همین افراد که خود آموزه های آن را امتحان کرده اند و از نتیجه آن ( آشنایی با رحمانیت الهی ، درمان جسم و ذهن و روان و....) بهره مند گشته اند به دیگران نیز توصیه میشود تا آنها نیز از این فیض عام الهی برخوردار گردند. در کنار این نتایج فردی که برای تمام علاقمندان به این مکتب وجود داشته است ، روند تحقیقات پزشکی گسترده و آشنایی با ابعاد ناشناخته ای از وجود انسان از جمله نرم افزارهای موجود در ناخودآگاهی ، شناخت تفاوت هوش ، عقل و حافظه و ... و همچنین بدست آوردن افتخارات جهانی ( شامل جوایز بین المللی و تقدیرنامه های جهانی برای بنیانگذار این مکتب استاد محمد علی طاهری) که پرچم افتخار و عزت را برای جامعه علمی ایرانی برافراشته است ، از جمله دستاوردهای این مکتب خدامحور است. با توجه به اینکه هر تفکر نوظهوری با مخالفتها ، نقدها و چالش های فکری مواجه است ، عرفان حلقه نیز در طی این سال ها با چالش های گوناگونی برخورد کرده است که می توان آنها را به دو دسته کلی تقسیم کرد : - دسته اول : از سوی کسانی که به دنبال حقیقت و در پی روشن شدن پاسخ سوالات خود دست به نقد و کنکاش مفاهیم این مکتب زده اند. - دسته دوم : از سوی معاندین و بازیگرانی است که از تریبون هایی که مردم با اعتماد به آنها در اختیارشان قرارداده اند نهایت سوء استفاده را برای مقاصد شخصی کرده اند ،مبالغ هنگفتی را به نام تحقیق و پژوهش از بیت المال دریافت کرده اند و به جای آن مشغول زیر پا گذاشتن بنیادی ترین اصول انسانیت و اسلام ( که خود بسیار از آن دم میزنند ولی در عملشان چیزی به چشم نمیخورد) هستند و با وقاحت تمام خود را تافته جدا بافته میدانند. اما آن چیزی که زمینه نوشتن این متن را فراهم کرد، نقدهای اخیر حجتالسلام مظاهری سیف است که خود را حافظ منافع اسلام و ائمه (ع) میداند ، ایشان با اعتماد به نفسی باور نکردنی دست به نقد عرفان زده است. با شنیدن سخنان ایشان گمانم رفت که ایشان خود را مصداق بارز این شعر خاقانی میداند : در روی زمین نظیر من نیست کس را به جهان چنین سخن نیست !! جالبتر اینکه سخنان ایشان به گونه ای است که شنونده را به این فکر فرو میبرد : " آیا ایشان برای یکبار هم که شده به سراغ منابع اسلامی رفته اند؟ " ، "آیا محض اطلاع !!! حتی یکبار اصول عرفان حلقه را مطالعه کرده اند؟ " ، " آیا کلمه نقد برای ایشان همان مفهومی را دارد که در جوامع علمی؟ " ، " آیا اصلا قصد ایشان از صحبتهایی که کرده اند نقد بوده است؟ "، چرا که با یک تحیقیق بسیار کوچک بطلان سخنانشان ثابت شده و مشخص میشود که ایشان حتی اصول کلی عرفان حلقه را به دید تحقیق نگاه نکرده اند چه برسد به جزئیات. یکی از اشکالاتی که ایشان به عرفان حلقه وارد کرده اند این است که ، چرا عرفان حلقه میگوید : " پرستش فقط مخصوص خداست؟ " ، چرا عرفان حلقه میگوید : " شخص پرستی نه! مکان پرستی نه! ". به عنوان شنونده اولین چیزی که به ذهنم میرسد این است که آیا ایشان این منظور را دارند : "چرا فقط خدا را بپرستیم؟ پرستش مخصوص چیزهای دیگری هم هست!!! " ، که البته این حرف مطمئنا از ایشان بسیار بعید است. اگر منظور این باشد که باید گفت : جناب آقای مظاهری ، شما با حرفهایتان ترویج شرک میکنید. عرفان حلقه برای ترویج سخنان اسلام و ائمه (ع) نباید دلیل بیاورد، این شما هستید که برای شرکی که دچارش هستید باید دلیل بیاورید، برهان خود را ارائه کنید، مانیفست بیاورید که چرا با سخنانی که دقیقا و تماما با قرآن ، سخنان پیامبر(ص)، سخنان و آموزه های ائمه(ع) و تمام اولیا و انبیاء الهی همخوان است مخالفت میکنید؟ آیا این شما نیستید که اکنون دچار شرک شده اید؟ آیا مخالفت شما با این جملات و طرح علنی این مخالفت ها در جلساتی که نام " نقد " برآن نهاده اید و مدعی هستید که در آن به " بهداشت معنوی جامعه " میپردازید، ترویج و تبلیغ شرک نیست؟ این شما هستید که باید برای شرکی که دچار آن شده اید و بر روی آن پافشاری میکنید دلیل و برهان بیاورید. اما از منظور نامعلوم ایشان که بگذریم برای روشن شدن اینکه چرا اصل پرستش خدای یگانه و « ایاک نعبد و ایاک نستعین » یکی از مهمترین اصول در عرفان حلقه است به بیان مطالبی میپردازیم که حتما جناب مظاهری سیف نیز قبل از شروع نقد و بررسی آنها را مطالعه کرده اند ... انشاالله. قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لانشرک به شیئا و لایتخذ بعضا بعضا اربابا من دون الله (آل عمران/64) بگو ای اهل کتاب! ای کسانی که خودتان را به یک کتاب آسمانی مستند می کنید؛ همگی بیائید به سوی یک حقیقتی که برای همه ما علی السویه (یکسان است)؛ نه ما می توانیم بگوییم به ما اختصاص دارد و نه شما می توانید ادعا کنید مخصوص شماست و آن الله است. بیایید؛ هیچ چیزی را شریک او قرار ندهیم تا آنجا که می فرماید: و لایتخذ بعضا بعضا .... این همان آیه ایست که رسول الله در سال 5 یا 6 هجری به سران کشورهای دنیا فرستاد. با توجه به آیه ذکر شده میتوان به چند نکته پی برد: - در نظر قرآن تمام کسانی که خود را به کتاب الهی مستند میکنند و ادعا میکنند که به آن عمل میکنند از کیفیت یکسانی برخوردار نیستند. - به صراحت اعلام شده که چیزی را شریک آن قرار ندهید حال این " چیز " میتواند شامل : شخص (لایتخذ بعضا بعضا اربابا من دون الله) ، مکان ، شیء ، کتاب ، مرده ، درخت و ... باشد. با یک نگاه اجمالی میتوان به این حقایق روشن دست پیدا کرد. جای تعجب اینجاست که کسانی که خود را مدافع حق و حقیقت میدانند آیا به خود زحمت این نگاه اجمالی را داده اند؟ یا با دانستن این حقیقت که سخنان استاد محمد علی طاهری با قرآن تناقضی ندارد باز دست به پوشانیدن حقایق میزنند تا بتوانند به گزاف همچنان سردم دار " فرهنگ و اندیشه اسلامی " باشند و مبالغ بی شمار بیت المال را به عنوان تحقیق و پژوهش دریافت کنند و موسساتی همچون "بهداشت معنوی" و "فرق و ادیان" را تاسیس نمایند و از این تریبونها در جهت ترور شخصیت و نشر اکاذیب و غرض ورزی های شخصی استفاده کنند. یکی از مسائل دیگری که در سخنان اخیر ایشان وجود داشت این مساله بود که عرفان حلقه ، دوری از اهل بیت را به پیروان خود توصیه میکند و بسیار برآن پافشاری دارد ! در این خصوص نگاهی میکنیم به سخنانی از استاد محمد علی طاهری بنیانگذار عرفان حلقه : " رسالت انبیا و اولیا (ع) چه بوده؟ آیا غیر از این بوده که آنها ما را حواله دادهاند به محوریت خدا و گفتهاند «قولوا لا اله الا الله تفلحوا»؟ آیا اگر این را دنبال کنیم، جایگاه آنها ضعیف می شود؟ ما این درس را از خود اولیا گرفتیم . آنها گفتند به «ایاک نعبد و ایاک نستعین» و یا «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» توجه کنید. ما هم همان را میگوییم. ما چیزی اضافه یا کم نکردیم . آنها برای خود در برابر خداوند جایگاهی قائل نیستند. اما در زندگی روزمره ما اولیاءالله علائم الطریق هستند و انگشتهای اشارهای برای هدایت ما به سمت خدا و کماکان باقی خواهند بود. ما اولیا را به عنوان علائم الطریق و چراغهای راه و سمبلهای هدایت و کسانی که درس معرفت را به بشر انتقال دادند میشناسیم و مورد توجه ما هستند و ما همه درسها را از آنها میگیریم. ما به عنوان رسالت عام که تکتک انسانها دارند حرفهای آنها را تکرار میکنیم. کدام حرف ما مخالف با گفتههای آنها است؟! ما هم از آنها پیروی میکنیم و دعوت به «لا اله الا الله» و «فاستقیموا الیه» داریم. به عنوان مثال اگر قرار باشد ما به توچال برویم، راه مشخص است و به قله میرویم. یعنی نمیرویم سراغ یک «بلد». اما اگر بخواهیم به قلهی اورست برویم، اینطور نیست که یک کولهپشتی بیندازیم و راه بیفتیم. حتما یک بلد میخواهیم. بلد باید همراه ما باشد که راه را نشان دهد. این بلد یک نقش خاصی پیدا میکند. خود این بلد راه را رفته است و آن را میشناسد. برای همین به او می گوییم بلد. جالب است که وقتی قله فتح می شود، در عکس فاتحان قله، بلد را نمیبینیم. کسی که نقش بلد را به عهده گرفته، قید این طور امتیازات را زده است. این بلد خودش محو است و افتخار رسیدن مال تیم است؛ در حالی که نباید کمک او را نادیده گرفت. اینجا بلد راه اولیاالله و انبیا هستند و باید از رمز گشایی ها و نقشهای که در اختیار ما میگذارند، استفاده شود. بلد در واقع ما را مشایعت میکند و ما هم بلد را مشایعت میکنیم. پس بلد اینجا نقش بسیار حساسی دارد. اگر کسی میخواهد به مقصدی برود که مسیر آن را نمیشناسد، متوسل میشود به یک بلد. توسل به خودی خود و فینفسه امری لازم است. مثلا کسی ریاضی بلد نیست و میرود سراغ استاد ریاضی. پس توسل پیدا کردن لازمه کار است. همانطور که اشاره کردم، هرکسی نمیتواند بلد راه باشد. باز هم از یک مثال استفاده میکنم. اگر بخواهیم یک مدرسه فوتبال داشته باشیم و بچه ها را با اصول فوتبال و گل زنی آشنا کنیم از چه کسانی به عنوان مربی استفاده میکنیم؟ کسی که پایش به توپ نخورده باشد که برای این کار مناسب نیست. کسانی را میآوریم که توی تیم فوتبال بوده اند و بارها گل زدهاند و الآن از آنها به عنوان مربی استفاده می کنیم چون امتحان خود را پس داده اند و میگوییم شما که آقای گل شدهای بیا و شگرد کار خود را بگو. پس شرط اینکه یک مربی را انتخاب کنیم این است که او آقای گل باشد و این ماجرا را درک کرده باشد؛ بقیه نمی توانند آموزش عملی دهند. در خصوص مسائل کمال هم اگر قرار باشد مربی داشته باشیم، که باید داشته باشیم، می رویم سراغ کسانی که آقای گل این رشته هستند؛ یعنی اولیاء الله . اولیاء الله نشان دادهاند که در زمینه کمال چگونه میشود گل زد و آنها آقای گلِ کل مسیر خلقت هستند و آزمایش خود را پس دادهاند و به عنوان انسان کامل، الگو هستند. جایگاه آنها به عنوان مربی هرگز قابل انکار نیست و تضعیف نمیشود . هیچ کس نمیتواند بگوید آنها گل نزده اند و کسی نمی تواند نقش آنها را تضعیف کند. کسی که میخواهد به کمال برود، باید از اصول گل زنی آنها استفاده کند. نقش ائمه در زندگی من این بوده که آنها را الگو قرار دادهام. آنها «فاستقیموا الیه» را به ما درس دادهاند. ما از راهنمایی قرآن و اولیا استفاده میکنیم. تئوری را قرآن آورده و ائمه آنرا پیاده کردهاند. در زندگی ما خداوند جایگاه خودش را دارد و اولیاالله هم جایگاه خودشان را دارند. " حال از جناب مظاهری سیف باید سوال کنیم : در کدام قسمت از آموزه های عرفان حلقه دوری از ائمه (ع) توصیه شده است؟ آیا شما می توانید متنی ، سخنرانی، فیلمی ، صدایی ، مدرکی ارائه دهید که در آن جناب استاد محمد علی طاهری توصیه کرده باشند که از ائمه (ع) دوری کنیم؟ خدا را سپاس میگوییم که در این عصر تکنولوژی ضبط صدا و تصویر وجود دارد ( همانگونه که این متن دقیقا بر اساس سخنان ضبط شده جناب مظاهری سیف نوشته شده است ) و انکار گفته ها و تصاویر ضبط شده غیر ممکن است. همانطور که در متن آورده شده ملاحظه می کنید، استاد محمد علی طاهری صراحتا اعلام کرده اند که ما بدون شک به سخنان و آموزه های اولیاء الهی نیازمندیم ، اگر آنها را مطالعه کنیم و حقیقتا به کار گیریم!! چرا که ادعا کردن در زبان بسیار آسان است. تا کیفیت عمل چه باشد ... در پایان باز این سوالات ذهنم را مشغول کرده اند: آیا حقیقتا منظور از این جلسات نقد است یا تخریب یکطرفه؟ آیا کسانی که بدون در نظر گرفتن اصول اولیه نقد دست به سم پراکنی میزنند ، می توانند دم از بهداشت معنوي جامعه بزنند؟ در پایان به گفته ای از امیرالمومنین علی (ع) رجوع میکنیم: وَ قَالَ ع مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَيْئاً إِلاَّ ظَهَرَ فِي فَلَتَاتِ لِسَانِهِ وَ صَفَحَاتِ وَجْهِهِ هیچ کس چیزی در دل پنهان نمی کند مگر اینکه آن چیز در لغزشهای زبانش و پوست چهره اش ظاهر می گردد. باشد که همه از رهروان " راستین " اولیاء خدا باشیم.
ابراهیم حنیف
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر