فرادرمانگری

با کسب اجازه و سلام بر استاد گرانقدرمان ،این وبلاگ بنا به وظیفه و جهت ایجاد مرهم بر درد فراق یار آغاز شد . همچنین به بررسی موانع و شناخت فرصت ها و تهدید های عرفان کیهانی ( فرا کل نگری ) بنا گذاشته ایم تا نسبت به ادراکات نابی که در این مجموعه داشته ایم و یقینی که حاصلمان شده است ادای دین کرده و هرگز از این راه آشتی با خدا و مسیر کمالی که یافته ایم بر نخواهیم گشت چرا که راه ، راه بی نامی اوست و همه رهروان حقیقت ناب الهی در این مسیر همسفر یکدیگر هستیم و تنها ابلیس از جنس آتش است که قسم خورده راه کسانی است که به سمت کمال و حقانیت هستند.دست همه انسانهای راستین را می فشاریم.

۷.۴.۹۰

پیشگویی های زرتشت درباره ی آینده ایران

زرتشت نامه زرتشت از اهورامزدا از سرنوشت ایران درآخرالزمان می پرسد.اهورامزدا ابتدا ازیک دوره سیاه وپر مصیبت چیرگی شیطان ودیوبر ایران یاد می کند وسپس نوید ظهور سوشیانس را می دهد:...درپایان هزاره فرشته موکل برزمین گنجهای فراوان درزیر زمین ایران راهویدامی کند(نفت).«دیوکین »ظاهرمی شود-دجال-وتمامی مردم سیاه پوش می شوند.کم آبی وخشکسالی می آیدوابرهای بدون باران ظاهرمی شوند.جشنهای نوروزومهرگان کنارگذاشته می شوند.عده ای ازمردم ایران آواره می گردند.قشرپست مال ونعمت فراوان می اندوزند. سلطنت به غیرایرانی رسد(سیدِ هندی!)وآنان غلامباره باشند وهوسباز آنگاه مردم ایران دررنج وعذاب خواهند افتاد.چنان رنجی که حتی درزمان افراسیاب وضحاک نیز دیده نشده وایران کاملا ویران می شود...آنها ازپست ترین نژاد هستند-از سیکهای هندوستان!-آنها به یاری سحروجادو دِه های ایران که من آفریدم ویران کنند وهمه چیز رابیالایند ودین وپیمان وشادی وراستی راازبین ببرند ودین من به نیستی رسد.آنان فریفتارهستند وبدترین دین رادارند.زیرا آنچه راکه گویند نکنند-مظاهرنفاق درآن هنگام دارودرخت بکاهدوهنرونیروی مردان کم باشد وآزرم وسپاس از نان ونمک ندارند.مردم اززندگی به تنگ آمده ومرگ خویش راازمن خواهند وجوانان راهوای بازی ورامش از دل برنیاید .صدقه ندهند ومردم ایران به سوی باختر(غرب)تباه شوندوبه سبکی وآلودگی رسند.وایمان به معاد برود.زرتشت پرسید:دادار،چه هنگام دیوان تباه شوند؟ فرمود:هرگاه نشان سیاهی در خراسان پیدا شود ولشگری از آنسوی آهنگ دیوان کنند و طی سه جنگ در ایران از آنان کشتاری کنند که هیچ دشمنی تا آن روز ندیده باشد و از کشته هایشان پشته سازند...سپس سوشیانس بیاید و جشن وسرور با ایرانیان باشد . هزاره سر آید به ایران زمین *** دگرگون بود کار و شکل همین بود حکمرانی آن دیوکین *** که دین بهی را زند بر زمین چو آید به گیتی نشان سیاه *** دگرگون شود دین و آیین و راه جز آز و نیاز و بجز خشم و کین *** نبینی تو باخلق روی زمین بجز راه دوزخ نورزند هیچ *** نبینی کسی کو بود دین بسیج نه نوروز دانند نه مهرگان *** نه جشن و نه رامش نه فروردگان برآید همی ابردرآسمان *** که باران نبارد به هنگام آن زگرمای گرم وزسرمای سخت *** بریزدبسی برگ و بار درخت بسی نعمت ومال گردآورند *** مرآنرابه زیر زمین گسترند نیامد کسی را چنان رنج و تاب *** به هنگام ضحاک و افراسیاب ز هرجانب آهنگ ایران کنند *** به سم ستورانش ویران کنند بپرسید زرتشت بار دگر *** ز هرمزدادار پیروزگر سیه جامه را کی نماید شکست *** چگونه شود دیو ناکام، پست که جانم ز تیمار گریان شدست *** دل از اندوه و رنج بریان شدست بدو گفت دادار پروردگار *** که ای مرد دین دار اندوه مدار چوهنگام ایشان شود در جهان *** پدید آیدازچندگونه نشان زمین خراسان ز نم و بخار *** شود چون شب داج،تاریک و تار برآید نشان از خراسان سپاه *** چوآید به وقت و به هنگام گاه یکی شاه باشد به هندوبه چین *** ز تخم کیان اندر آن وقت کین گروهیش شاپور خوانند نام *** بیابد زگیتی بسی نام وکام کشدسوی بلخ وبخارا سپاه *** کند روی کشور زهرسو نگاه زپارس وخراسان وازسیستان *** یکی لشگرآرد عجب بیکران به ایران بباشد سه جنگ تمام *** بسی کشته گردند مردان نام شود اهرمن جنگ راچاره گر *** اُ با نره دیوان پرخاشگر شود لشگر دیو ناپایدار *** بسی خسته و کشته در کارزار بیاید پس آن مرد فرخنده نام *** که بهرام خواند ورا خاص و عام بگیرد سر تخت و تاج شهان *** جهان را رهاند از آن گمرهان

هیچ نظری موجود نیست: